سه‌شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی «فکرشهر»
کد خبر: ۱۱۸۵۷۱
سه‌شنبه ۰۴ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۲:۰۲

فکرشهر ـ حدیثه تاشک: دیروز که برای انجام بعضی کارها از کله سحر بیرون رفته بودم، حدود ساعت یازده بود که از فرط خستگی و گرسنگی دیگر داشتم ضعف می رفتم، چشمم به یک سوپرمارکت لوکس، به قول خودمان از آن مُند بالاها افتاد که روی تابلوی مغازه اش کنار آن اسم عجیب و غریب خارجکی عکس یک اسنیکرز شکلاتی مغزدار خودنمایی می کرد که دلم با دیدنش غنج رفت.

من هم که از هر چیزی بگذرم از خوراکی های کاکایویی نمی‌گذرم، بدون معطلی به داخل سوپرمارکت رفتم.

به محض ورودم و دیدن فروشنده ها، چیدمان قفسه ها و رنگ و روی اجناس، متوجه متفاوت بودن آنجا با دیگر مغازه ها شدم.

سلامی کردم و بین آن همه قفسه، کیک ها، بیسکویت ها و ویفرهای لوکس و مدرن، شکیل های بسته بندی شده زیبا با نوشته های خارجی که آثاری از قیمت بر روی آن ها نبود، گم شدم.

میان آن همه زیبای رنگارنگ، انتخاب برایم سخت شده بود. بالاخره، پس از ربع ساعتی چرخیدن از میان آن ها، بیسکویت شکلاتی انتخاب کردم که دلم می خواست هر چه زودتر طعم تلخ و گس شکلاتی آن را به وجود خودم هدیه کنم.

نوشیدنی خنکی که از بین آن همه نوشیدنی رنگش چشمم را گرفته بود، برداشتم و پای صندوق رفتم.

فروشنده که حساب کرد، قیمت هر کدام از آن ها دقیقا شش، هفت برابر بیسکویت و نوشیدنی های خودمان بود. 

کوتاه نیامدم؛ چون به خوردنش می ارزید.

حساب کردم، بیرون آمدم و سوار ماشین شدم.

پس از دقایقی، بیسکویت را باز کردم و اولین تکه را در دهانم گذاشتم. 

ناگهان با چشمانی درشت شده و مغزی که دلش می خواست سوت بکشد، مانده بودم که بیسکویت را بجوم یا تف کنم، بر خلاف رنگ شکلاتی رنگش، به جای طعم تلخ و گس شکلاتی، طعم شیر با بوی کره داشت عذابم می داد. 

سرم را به طرف مغازه چرخاندم و نگاهی به اسم خارجکی اش انداختم و با خود گفتم، همه آن شیک و پیک های مدرن و لوکس و  به روز و...، فدای آن کج و کوله های ناب وطنی خودمان... .

کاش فراموش نکنیم که هرگز از بیرون، ظاهر و ویترین، نه کسی و نه چیزی را قضاوت نکنیم؛ حرف اول و آخر را درون و مغز و باطن می زند.
 

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر